رمانشیک | دانلود فایل بیش از 1000 رمان ایرانی رایگان
دانلود رمان تصاحب به قلم شیوا اسفندی با لینک مستقیم

دانلود رمان تصاحب به قلم شیوا اسفندی با لینک مستقیم

دانلود رمان تصاحب به قلم شیوا اسفندی با لینک مستقیم

رمان تصاحب نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، مافیایی

تعداد صفحات : ۱۷۴۱

خلاصه رمان تصاحب:

دانلود رمان تصاحب… من اِلوینم. دختر هجده ساله‌ای که برای فرار از تنهایی قبول کردم یک سال زیر دست رئیس مافیای خشنی بشم که دوازده سال ازم بزرگتر بود. رئیس مافیایی که افتخارش سنگدلیش بود و آدماش بهش لقب شکارچی داده بودن. قوانین زیادی داشت و مهم‌ ترینش، قانونی بود که برای روابطش وضع کرده بود؛ عاشق شدن ممنوع! متاسفانه‌ علی‌ رغم اخطارهایی که داده بود، طی زمانی که باها ش زندگی می‌کردم عاشقش شدم و…

پیشنهاد ما بعد از دانلود رمان تصاحب

دانلود رمان مست بی گناه به قلم مهین عبدی با لینک مستقیم

دانلود رمان حوالی کوچه خورشید به قلم نصیبه رمضانی با لینک مستقیم

دانلود رمان تخت طاووس به قلم عاطفه منجزی با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان تصاحب

کارها و تصمیمات اشتباه من همیشه پایان خوبی داشت چون توسط من کنترل و هدایت میشد.

اما الوين، صددرصد یک اشتباه متفاوت با پایانی متمایز خواهد شد.

آره… مسخره به نظر می‌رسه اما من درمونده شدم. چیزایی که الوین تصور می‌کرد، حتی فکر کردن بهش خنده داره.

مثلا می‌تونم تصور کنم الان رویای قدم زدن و بستنی خوردن با منو داره. پوزخند زدنم غیر اراديه… من از اول گفتم چرا می‌خوامش.

این فرصت برای اینه که خوشحالی من با خواستن از سمت الوین بیشتر بشه و حس انزجاری که بعد از بودن با دختران دیگر بهم دست میده رو نداشته باشم. ولی متاسفانه الوين منو شاهزاده ای به دنبال پرنسس می‌بینه و این خوب نیست.

نگاهی بهش که خوابیده می‌اندازم. وقتی که اومدم پایین و دیدم جيمز بیرون ایستاده، عصبی شدم که تنهاش گذاشته.

تو قهوه ها، داروی خواب آور بود برای مراقبت ازش باید یه سری کارها انجام بشه که نیاز نیست خودش بدونه. بعد از اتفاق دیروز دیگه ابدا کوتاهی نمی‌کنم.

تن لرزون و چشمای ترسیده الوین، چیزی نیست که دلم بخواد دوباره ببینمش. قرار بود وقتی بیهوش میشه خودم کنارش باشم، اما تماس هام طولانی شد و نمی‌تونستن جلوی قهوه خوردنش رو بگیرن.

وقتي ديدم الوین خوابیده و دامنش بالا رفته متوجه شدم چرا جیمز بیرون بود. دستامو مشت کردم جیمز تا چقدر دیده؟ باید یه بادیگار خانوم براش بگیرم؟!

تا وقتی اسم من روی این دختره، فقط چشمای منه که باید روی اون باشه. فکرم رفت به زمانی که این رابطه تموم میشه و فکمو از عصبانیت روی هم فشردم. اون دیگه زندگی عادی نخواهد داشت…

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دانلود رمان تصاحب... من اِلوینم… دختر هجده ساله‌ای که برای فرار از تنهایی قبول کردم یک سال زیر دست رئیس مافیای خشنی بشم که دوازده سال ازم بزرگتر بود. رئیس مافیایی که افتخارش سنگدلیش بود و آدماش بهش لقب شکارچی داده بودن. قوانین زیادی داشت و مهم‌ ترینش، قانونی بود که برای روابطش وضع کرده بود؛ عاشق شدن ممنوع! متاسفانه‌ علی‌ رغم اخطارهایی که داده بود، طی زمانی که باها ش زندگی می‌کردم عاشقش شدم و…
  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانشیک | دانلود فایل بیش از 1000 رمان ایرانی رایگان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.