
❤️رمان: #بشین_درس_بخون
❤️ژانر: #عاشقانه #کلکلی #طنز
❤️نویسنده : #ناشناس
دختر شیطونی که به زور اینو اون میشینه پای درس...با کاراش مجبور میشن براش معلم خصوصی بگیرن...و این شروع جنگ بین اون دوتاس...البته اینم اضافه کنم پسره زیاد کاری باهاش نداره...این دختر ماست که هی اونو اذیت میکنه و پسر مام مجبوره تلافی کنه...ولی پسر ما که تا اخر عمرش معلم خصوصیش نیست!هست؟

❤️رمان : #مرگ_مسکوت
❤️ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #طنز
❤️نویسنده : #فائزه_گرمرودی
پسری به نام حسام که به علت مشکلاتی در گذشته ، سه سال در خانه به دور از خانواده زندگی میکنه.حسام که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاه ماشین هست، هر روز رو با انجام کارهای روزمره میگذرونه تا این که با پیش اومدن جریانی مجبور میشه دوباره به خانواده اش سربزنه که توی همین ماجرا با دختری به نام آرزو که دانشجوی خودش هم هـست اشنا میشه و اتفاقات هیجان انگیزی بینشون رخ میده که باعث تغییر رویه زندگی حسام میشه...

داستان درباره ی دختریه به اسم نفس که طی یه حادثه مادرش رو از دست میده و برای ترم جدید وقتی وارد دانشگاه میشه …

ادامه ماجراهای مهدیس و امین کهکم کم دارن به بدنهای همدیگه عادت میکنن اما این بین یه سری اتفاقات میوفته که زندگی هر دوشون رو دست خوش تغییر میکنه

من سوزانم
تو آمدی قلبم را مال خودت کردی
و بد سوزاندیم..
و من می آیم به زودی زود..
قلبت را از ریشه میکنم
و تو نمی دانی
من دیگر دختر ساده و ابله اون روز ها نیستم.
عوض شده ام ..
و تو باعثش شدی....
#پایان_خوش

راجع به دختری به اسم سوگل هست که پدرش صاحب یکی از بهترین رستوران های شهر تهرانه و دنبال یه سری اشپز ماهر هستن…
در این بین با دانیال پسری شوخ، مغرور و البته همه روز و شبش با تلافی میگذره

گرت گراهام به تنها چیزی که اهمیت میده هاکیه؛اون می خواد به صورت حرفه ای هاکی رو ادامه بده اما الان مشکلاتی سر راهش وجود داره و تنها کسی که می تونه کمکش کنه هنا است،کسی که نمی تونه گرت رو حتی برای یک ثانیه تحمل کنه.هنا ولز به خاطر گذشتهی تاریکش به هر پسری علاقمند نمیشه و با هر پسری ارتباط برقرار نمیکنه،اون محدودهی مشخصی برای خودش تعیین کرده و سعی می کنه به قوانین خودش پایبند باشه.هنا بعد از مدت ها مجذوب یک پسر ورزشکار تو دانشگاه شده اما برای بدست آوردن اون پسر باید محدودیت های خودش رو کنار بزاره و حتی به توافق اجباری با گرت گراهام،پسر شیطون و جذاب دانشگاه بِرایِر تن بده که اون رو وارد مسیر تازه ای از زندگیش می کنه.

ماجرای بهار دختر دانشجوییه که برادرش بهادر بدلیل ارتکاب قتل متواری شده و خانواده مقتول او را به عنوان خونبس به عقد برادر مقتول در میارن تا برادرش خودشو معرفی کنه. و برادر مقتول کسی نیست جز جهان ایلچی استاد زبان فرانسه ی بهار..

آریانا دختر شر و شیطونی که دانشگاه رو روی سرش گذاشته، همه چی به خوبی پیش میره ولی با اومدن استاد جدیدش، و یه فیلمی که دستکاری شده مجبور به ازدواج با استادش میشه که...

یه وقتایی از در و دیوار میباره … زمین و زمان میخواد دنیا باشه و تو نباشی … به قول دودکش همه چی دست به دست هم میده و تو میری تو امپاس شدید…شده دیگه نگو نه ؟؟اگه شده پس میتونی خودتو جای شخصیت اول رمانمون بذاری…کیشکا احسانیا ملقب به هانا خرخون !کسی که مدام یه بدبختی بامزه جلوش قد علم میکنه …ولی هانا اون قدر گیجه که به همه چیزای اطرافش به چشم جوک نگاه میکنه